معرفی کتاب

معرفی کتاب

معرفی کتاب

معرفی کتاب

مراسم رونمایی از این کتاب

مراسم رونمایی از این کتاب، چهارشنبه بیست‌و‌چهارم مهر‌ماه برابر با ۱۶اکتبر ساعت 17 در غرفه ملی جمهوری اسلامی ایران برگزار می‌شود.    

مدیرمسئول انتشارات «هزاره ققنوس» گفت: علاقمندان برای خرید این کتاب می توانند به فروشگاه اینترنتی نشر «هزار ققنوس»  مراجعه کنند.  

 غرفه ملی جمهوری اسلامی ایران در هفتادو یکمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت در سالن ۵ غرفه (b132جانمایی شده است.


تازه های کتاب :





از هرمیون پرسید: "آیا بسیاری از آنها در اینجا وجود دارند؟"

"اوه ، تعداد کمی عادلانه ... خود را بیشتر از قبل حفظ کنید ، اما در صورتی که بخواهم یک کلمه بخواهم به اندازه کافی خوب هستند. آنها عمیق ، ذهن ، سنتور هستند ... آنها چیزهایی را می دانند که ... خیلی ها اجازه نمی دهند. "

هری گفت: "آیا شما فکر می کنید که یک سنندور بود که ما قبلاً شنیدیم؟"

"آیا این به نظر می رسید مانند توخالی؟ نه ، اگر از من سؤال کنید ، این همان چیزی بود که بن قاتین "تک شاخها بود - هرگز چیزی مثل قبل نشنیده اید."

آنها در میان درختان متراکم و تاریک قدم می زدند. هری همچنان عصبی به بالای شانه اش نگاه می کرد. او احساس ناخوشایندی از تماشای آنها داشت. او بسیار خوشحال شد که آنها هاگرید و کراس او را با خود داشتند. آنها به تازگی خم شده ای از مسیر را پشت سر گذاشته بودند که هرمیون بازوی Хаگرید را گرفت.

"هاگرید! نگاه کن جرقه های قرمز ، دیگران مشکل دارند! "

هاگرید فریاد زد: "شما دو اینجا صبر می کنید!" "در راه بمانید ، من برای آه باز خواهم گشت!"

آنها شنیدند که او از زیر سطح زیر پا می افتد و بسیار ترسیده به هم نگاه می کرد ، تا جایی که نمی توانستند چیزی بجز زنگ زدن برگهای اطرافشان بشنوند.

هرمیون زمزمه کرد: "شما فکر نمی کنید که آنها صدمه دیده اند؟"

"من اهمیتی نمی دهم که مالفوی داشته باشد ، اما اگر چیزی نویل داشته باشد ... تقصیر ماست که او در اینجا در وهله اول است."

دقیقه های کشیده شده توسط گوشهایشان از حد معمول تیز تر به نظر می رسید. به نظر می رسید هری هر آهی از باد ، هر شاخه ترکشی را جمع می کند. چه خبر بود؟ دیگران کجا بودند؟

سرانجام ، یک صدای بزرگ خردکننده بازگشت بازگشت هاگرید را اعلام کرد. مالفوی ، نویل و نیش با او بودند. هاگرید داشت می زد. به نظر می رسید مالفوی پشت نویل دزدکی حرکت کرده و او را به شوخی چنگ زده است. نویل وحشت زده بود و جرقه ها را ارسال می کرد.

"ما خوش شانس خواهیم بود هر چیزی از این جا گیر بیاوریم" ، با راکت شما دو ماشین بودید. درست است ، ما در حال گروههای مختلف هستیم - نویل ، شما با من بمانید "هرمیون ، هری ، شما با Fang an" این احمق هستید. متأسفم ، "هاگرید با زمزمه به هری اضافه کرد ،" اما او سخت تر خواهد کرد "شما ،" ما باید این کار را انجام دهیم. "



کتاب «زندگی در آغوش مرگ» در نمایشگاه فرانکفورت رونمایی می‌شود

مدیرمسئول انتشارات «هزاره ققنوس» در گفت‌و‌گو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران‌(ایبنا) درباره برنامه‌‌های حضورش در هفتا‌د‌و‌یکمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت بیان کرد: رونمایی  از کتاب دو زبانه «زندگی در آغوش مرگ» را در نمایشگاه کتاب فرانکفورت پیش‌بینی کرده‌ایم.

وی با اشاره به موضوع این کتاب، افزود: «زندگی در آغوش مرگ» نوشته سورنا امیری، داستان درونی و دیدگاه نویسنده درباره وقایع اطراف اوست که به تازگی توسط انتشارات «هزار ققنوس» منتشر شده است.



هرمیون با ضعف گفت: "ما متوجه شده ایم."

رونان گفت: "عصر بخیر". "دانشجویان پیانو ، شما هستید؟ و آیا در مدرسه چیزهای زیادی یاد می گیرید؟ "

"ارم -"

هرمیون به موقع گفت: "کمی".

"کمی خوب ، این چیزی است. "رانان آهی کشید. سرش را عقب انداخت و به آسمان خیره شد. "مریخ امشب درخشان است."

هاگرید پیانو نواز  با نگاه به هم گفت: "بله". "گوش کن ، خوشحالم که ما بین بله ، رانان" دویدیم "، زیرا باعث می شود سطل یک اسب شاخدار صدمه دیده باشد - تو هر چیزی را دیدی؟"

رونان بلافاصله جواب نداد. او بی پرده به بالا خیره شد ، و دوباره آهی کشید.

وی گفت: "همیشه بی گناهان اولین قربانیان هستند." "بنابراین در سنین گذشته وجود داشته است ، اکنون هم اکنون."

هاگرید گفت: "بله ، اما رونان آیا چیزی دیده اید؟" هر چیز غیر معمول است؟ "



رونان تکرار کرد: "مریخ امشب روشن است" ، در حالی که هاگرید بی صبرانه او را تماشا می کرد. "غیر معمول روشن"

هاگرید پیانو نواز  گفت: "بله ، اما من به معنای خانه غیرعادی غیرمعمول نبودم." "بنابراین ، آیا شما متوجه چیزی عجیب و غریب نشده اید؟"

با این حال دوباره ، رونان مدتی طول کشید تا جواب دهد. سرانجام ، او گفت ، "جنگل اسرار بسیاری را پنهان می کند." :



حرکتی در درختان پشت رونان باعث شد که هاگرید دوباره تعظیم خود را بالا ببرد ، اما این تنها یک سانتورای دوم ، سیاه پوست و بدن و وحشی تر از ران بود.

هاگرید گفت: "هولو ، بانه." "خیلی خوب؟"

"عصر بخیر ، هاجرید ، امیدوارم حال شما خوب باشد؟"

"به اندازه کافی. ببین من "بن پرسین" رونان هستم ، اخیراً چیزی را دیدید که اینجا عجیب است؟ یک سطل یونی شاخ زخمی شده است - آیا در مورد آن می دانید؟ "

بانه پیاده شد تا در کنار رونان بایستد. به آسمان نگاه کرد.

وی گفت: "امشب مریخ روشن است".

هاگرید پیانو نواز  با ناراحتی گفت: "ما شنیده ایم". "خوب ، اگر هر یک از شما چیزی را مشاهده کنید" ، به من اطلاع دهید ، نمی خواهید؟ پس ما خاموش خواهیم بود. "

هری و هرمیون او را از پاکسازی بیرون کشیدند و به شانه های خود در Ronan و Bane خیره شدند تا اینکه درختان جلوی دید آنها را گرفت.

هاگرید با تحریک پذیری گفت: "هرگز" ، پاسخی مستقیمی از یک مرکزاسور دریافت کنید. استارگازهای ردی. به ماه نزدیکتر علاقه مند نیستید. "

رنگ‌آمیزی موسیقی «رد خون» چگونه تغییر کرد؟

حبیب خزاعی‌فر آهنگساز فیلم سینمایی «رد خون» که این روزها در میان استقبال مخاطبان روی پرده سینماهاست در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به انگیزه‌های خود برای ساخت موسیقی این فیلم گفت:  بن مایه موسیقی فیلم رد خون با آنچه مخاطبان از موسیقی فیلم ماجرای نیمروز به یاد داشتند، دارای نشانه‌های مشترکی است، چرا که فیلم رد خون در ادامه تفکراتی است که در فیلم قبلی محمدحسین مهدویان موردتوجه قرار گرفته بود بنابراین نمی‌شد که فضای موسیقایی فیلم تغییر پیدا کند.